کد مطلب:106486 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:166

خطبه 101-در زمینه سختیها











[صفحه 21]

از خطبه های آن حضرت علیه السلام است كه در همان زمینه ایراد فرموده اند قیامت روزی است كه خداوند همه پیشینیان و پسینیان را در آن روز گرد می آورد، تا به حساب آنها دقیق رسیدگی، و پاداش كردار آنها داده شود، (در آن روز) همه با خضوع و فروتنی ایستاده اند، و (بر اثر دشواری موقعیت) عرق (از سر و روی آنها سرازیر شده و) مانند لجام اطراف دهان آنان را فرا گرفته، و زمین، آنان را به لرزه درآورده است، نیكوترین احوال را كسی دارد كه توانسته جای پایی برای خود تهیه كند، و محل فراخی برای ایستادن خود به دست آورد. مراد از روز، روز رستاخیز است، و معنای نقاش در حساب، با دقت تمام به حساب رسیدگی كردن است، خواننده با مطالعه صفحات پیش، از چگونگی این روز آگاه است، و این آیه شریفه نیز بیان كیفیت این روز است كه فرموده است: یومئذ یصدر الناس اشتاتا لیروا اعمالهم و قید خضوعا اشاره است به قول خداوند متعال خشعا ابصارهم و قیاما به یوم یقوم الناس لرب العالمین و این دو كنایه است از این كه در این روز، مردم در نهایت زبونی و ناتوانی به سر می برند، و یقین دارند كه هیچ قدرتی جز قدرت خداوند وجود ندارد، و الجمهم العرق به معنای این است كه عرق

محل لجام یا دهان آنها را فرا گرفته و كنایه از آن است كه توان آنها به نهایت رسیده است، زیرا خستگی و رنج موجب فرو ریختن عرق زیاد است. فرموده است: و رجفت بهم الارض... خداوند متعال در این باره فرموده است: یوم ترجف الارض و الجبال و اذا رجت الارض رجا و بست الجبال بسا برخی گفته اند مراد از زمین لرزنده، سرزمین دلهاست كه بر اثر غلبه ترس و بیم از خداوند و هول و هراس روز رستاخیز به تپش و لرزش درمی آیند، اما دسته دیگر گفته اند: معنای یاد شده انصراف سخن از ظاهر كلام الهی است بدون این كه ضرورتی باشد و جایز نیست، زیرا آنچه را مخبر صادق درباره جزئیات احوال روز رستاخیز از جانب او خبر داده، همه از امور ممكن می باشد، و قدرت خداوند نیز وافی و كافی برای تحقق آنهاست. فرموده است: فاحسنهم حالا من وجد لقدمیه موضعا و لنفسه متسعا. گفته شده كه منظور، كسی است كه در ساحت معرفت و بندگی پروردگار، برای پای عقل خود جایی، و در مقام قدس و فراخنای رحمت او برای خویشتن جایگاهی وسیع یافته است، و پیداست كه حال اینها در روز رستاخیز از همه نیكوتر و بهتر است، و می توان این كلام را طبق ظواهر مدارك شرعی بر ظاهرش حمل كرد.

[صفحه 23]

نیز از این خطبه است: یحفزها: از پشت سر آن را هل می دهد اذله: جمع ذلیل، خوار حس: صدای اهسته كلب: شر و بدی رهج: غبار خداوند متعال در این باره فرموده است: فتنه ها و آشوبهایی مانند پاره های شب دیجور پدید آید، كه هیچ كس را یارای ایستادگی در برابر آنها نباشد و هیچ پرچمی نتواند در برابر آنها بر پا شود، این فتنه ها مانند شتری كه مهار گشته و جهاز بر پشت او انداخته شده و جلودارش آن را می كشد و سواره اش آن را می دواند، رو به سوی شما می آورد، دست اندركاران این فتنه ها گروهی هستند كه حرص و آز آنان زیاد و ساز و برگ آنها كم است، دسته ای كه در دیده گردنكشان خوار و در روی زمین گمنام، و در آسمانها معروفند، برای خشنودی خداوند با آنها به نبرد می پردازند، در این هنگام وای بر تو ای بصره از سپاهی كه از خشم خدا پدید آید كه نه او را گرد و غباری است و نه صدا و آوازی، زود باشد كه مردم تو به مرگ سرخ و آن چنان قحطی و گرسنگی دچار شوند كه از شدت آن رنگ رخسارشان همچون رنگ خاك،تار گردد. امام (ع) در این بخش از خطبه خود، از فتنه هایی كه پس از او روی خواهد داد خبر داده است، بویژه از فتنه صاحب زنج در بصره، و این آشوبها و رویدا

دها را به پاره های شب تار تشبیه فرموده و جهت شباهت معلوم است. و معنای لاتقوم لها قائمه این است كه ایستادگی در برابر این حوادث و دفع آنها ممكن نیست و نمی توان با آنها مقابله كرد، و این كه قائمه به صورت مونث آمده برای برابری با واژه فتنه است، و گفته شده معنایش این است كه در برابر این فتنه ها دست و پای اسبان روی زمین آرام نمی گیرد، و واژه های زمام (مهار)، رحل (جهاز شتر)، حفز (هل دادن از پشت سر)، قائد (جلودار)، راكب (سواره)، جهد (كوشش) را به مناسبت این كه فتنه به شتر شباهت دارد به طریق استعاره آورده است و مراد از این كه شتر مهار گردیده و بر پشتش جهاز انداخته شده، كمال آمادگی و مجهز بودن فتنه است زیرا هنگامی كه شتر مهار و بر پشتش جهاز انداخته شود آماده برای سواری است، و منظور از قائد (جلودار) كسانی است كه به این فتنه كمك می كنند و غرض از راكب (سواره) مركز فرماندهی آن است. و حفز و جهد كنایه از شتاب آنها در به راه انداختن این فتنه است و اهلها اشاره به صاحب زنج است، و اذیت و آزار زیاد و امكانات كم آنها معروف است، و چنان كه از داستان آنها كه مشهور است دانسته می شود، یاران صاحب زنج گروهی جنگجو و آماده و سواركار بوده ان

د. و ما شمه ای از داستان آنها را در ذیل خطبه های آن حضرت در آینده بیان خواهیم كرد. امام (ع) كسانی را كه به جنگ با این گروه برخاسته اند توصیف فرموده است به این كه اینان در نزد متكبران و گردنكشان زبون، و در روی زمین بی نام و نشانند یعنی اینها از متنعمان و نامداران دنیا نیستند، و این كه فرموده است در آسمان معروفند اشاره است به این كه آنان اهل یقین و ایمانند، و پروردگار آنها را بندگانی فرمانبردار می داند، و فرشتگان آنان را اهل عبادت و بندگی خدا می شناسند، سپس امام (ع) در دنباله بیانات خود، بصره را مخاطب قرار داده، از اوضاع و احوال آینده آن و از فتنه زنج كه در این شهر به وقوع خواهد پیوست آگاهی می دهد، بدیهی است روی خطاب به مردم این شهراست، و این كه فرموده است: آنان را گرد و غبار و آوازی نیست. ظاهرا سبب این است كه اینها را اسبان و چكاچاك سلاح نیست از این رو نه گرد و غباری دارند و نه فریاد و آوازی، و این كه سپاه خشم پروردگارند البته برای گنهكاران چنین خواهند بود هر چند فتنه ای فراگیر و عمومی است، زیرا كم اتفاق افتاده كه بلا بر قومی نازل شود و تنها دامنگیر برخی از آنها شود، چنان كه خداوند متعال فرموده است و اتقوا فت

نه لاتصیبن الذین ظلموا منكم خاصه. فرموده است: و سیبتلی اهلك بالموت الاحمر و الجوع الاغبر. گفته شده كه مراد از مرگ سرخ كشته شدن مردم بصره است به شمشیر صاحب زنج و یاران او و یا از جانب دیگران، و توصیف مرگ به سرخی كنایه از شدت و سختی آن است، برای این كه دشوارترین مرگها آن است كه با ریختن خون انسان صورت گیرد. امام (ع) خود، مرگ سرخ را به هلاكت آنها بر اثر غرق تفسیر فرموده است، چنان كه پس از این، گفتار آن حضرت را در این باره نقل خواهیم كرد و این هم مرگ بسیار سختی است زیرا موجب خروج روح از بدن است. همچنین توصیف جوع به اغبر برای این است كه سخت ترین گرسنگی این است كه به سبب آن رخسار آدمی به رنگ خاك درآید، و به سبب كمی غذا و یا نامطلوب بودن آن رنگ و رو و پوست چهره انسان مانند خاك تار شود، به این مناسبت این نوع گرسنگی جوع اغبر نامیده شده است، گفته شده كه این صفت به مناسبت این است كه گرسنه در این حال خود را به زمین می چسباند و غبراء به معنای زمین است. امام (ع) در خطبه ای كه پس از فراغ از جنگ جمل و فتح بصره ایراد كرده به این فتنه اشاره فرموده است، و این خطبه ای است طولانی كه ما برخی از فصول آن را كه مربوط به رویدادهای م

هم آینده است نقل كرده ایم، از این خطبه است آنچه مربوط به چگونگی غرق بصره است، در هنگامی كه امام (ع) از ایراد این خطبه فراغت یافت، احنف بن قیس به پا خاست و عرض كرد ای امیرمومنان این حادثه چه زمانی روی خواهد داد؟ امام (ع) فرمود: ای ابابحر تو آن زمان را درك نمی كنی و میان تو و آن قرنهاست لیكن باید حاضران به غایبان برسانند تا این كه به گوش برادران آنها در آن زمان برسد كه هنگامی كه مشاهده كنند آلونكها به خانه ها و بیشه زارها به كاخها تبدیل شده است، از آن جا پا به فرار گذارند و دور شوند، زیرا در آن روز برای شما بینشی نیست، سپس رو به سمت راست خود كرد و فرمود: میان شما و ابله چه مسافتی است؟ منذر بن جارود عرض كرد پدر و مادر فدایت باد، چهار فرسنگ فاصله است، اما (ع) فرمود: راست گفتی، سوگند به آن كه محمد (ص) را برانگیخت و او را به نبوت، گرامی و به رسالت مخصوص داشت، و روح او را در بهشت برین جای داد، همان گونه كه شما سخن مرا می شنوید از او شنیدم كه فرمود: ای علی آیا می دانی میان آن جا كه بصره نامیده می شود، و آن جا كه ابله نام دارد چهار فرسنگ است و این جا كه ابله گفته می شود محل اصحاب قشور است، در این جا هفتاد هزار نفر از

امت من كشته می شوند كه هر كدام از شهدای آنها به منزله شهدای بدر است، منذر عرض كرد: ای امیرمومنان پدر و مادرم فدایت باد چه كسی آنان را می كشد؟ فرمود: آنها را برادران جن به قتل می رسانند، و اینها اقوامی هستند مانند شیاطین كه رنگ پوست آنها سیاه و جانهای آنان بدبو و شر و بدی آنها بسیار، و ساز و برگ آنها كم است، خوشا به حال كسی كه آنها را بكشد و یا به دست آنها كشته شود، در این زمان گروهی برای پیكار با اینها به حركت درمی آیند كه در نزد گردنكشان متكبران زمان زبون، و در روی زمین گمنام و در آسمان معروفند، آسمان و اهل آن، و زمین و ساكنان آن بر اینها می گریند، در این هنگام اشك از چشمان آن حضرت سرازیر شد، سپس فرمود: افسوس بر تو ای بصره و وای بر تو از سپاهی كه نه گرد و غباری دارد و نه سر و صدایی، منذر عرض كرد: ای امیرمومنان درباره آنچه فرمودی بر اثر غرق شدن چه بر سر آنها می آید؟ و این ویح و ویل چیست؟ امام (ع) فرمود: اینها دو بابند ویح باب زحمت و رنج است، و ویل باب عذاب می باشد. آری ای پسر جارود! آشوبهای بزرگی بر پا می شود، از آن جمله گروهی به جان هم می افتند و یكدیگر را می كشند، در برخی از این آشوبها خانه ها و شهرها ویرا

ن می شود، و داراییها به یغما می رود، مردان كشته و زنان اسیر و ذبح می شوند، وای كه امر این زنان داستانی شگفت انگیز است، و دیگر فتنه دجال بزرگ یك چشمی است كه چشم راست او از حدقه درآمده و چشم چپ او گویی به خون آغشته است، و در سرخی مانند این است كه پاره خونی در كاسه چشم او افتاده و یا چون دانه انگور سرخی است كه روی آب قرار گرفته باشد، و گروهی از قبیله اش او را پیروی می كنند. كسانی كه در شهر ابله شهید می شوند انجیل خود را از بر دارند، از اینها بعضی كشته می شوند، و گروهی پا به فرار می گذارند. پس از آن رجف است یعنی زمین لرزه است و بعد از آن قذف است یعنی پرتاب كردن سنگ و پس از این خسف است یعنی فرو رفتن در زمین است و سپس مسخ است یعنی دگرگون شدن صورت انسانی است و بعد از اینها جوع اغبراست، این گرسنكی سختی است كه رخسار آدمی چون رنگ خاك تار می شود و سپس مرگ سرخ است كه این همان غرق است، ای منذر! در كتابهای نخستین، بصره جز این نام، سه نام دیگر دارد كه جز عالمان آنها را نمی دانند این نامها یكی خرییه و دیگر تدمر و سومی موتفكه است، ای منذر سوگند به آن كه دانه را شكافت و انسان را آفرید اگر بخواهم به یكایك عرصه ها و خانه های وی

ران و این كه در چه زمان خراب و پس از آن در چه موقع آباد می شود، و به همین گونه تا روز رستاخیز، شما را خبر می دهم، و در این باره دانشی فراوان دارم، و اگر از من بپرسید خواهید دید كه من به آنها دانایم، و در دانش خود به این امور و آگاهی به جزئیات آن دچار خطا نمی شوم، و علم به احوال امتهای گذشته و آنچه تا روز رستاخیز پدید خواهد آمد به من داده شده است، راوی می گوید: در این هنگام مردی برخاست و عرض كرد: ای امیرمومنان مرا آگاه فرما كه اهل جماعت (وحدت طلبان) و اهل فرفت (جدایی خواهان) و اهل سنت (سنیان) و اهل بدعت (بدعت گرایان) كیانند؟ امام (ع) فرمود: وای بر تو حالا كه می پرسی گوش فرا ده و مجبور نیستی كه پس از من از دیگری این را نپرسی، اما اهل جماعت من و پیروان منند هر چند شماره آنها اندك باشد و این به فرمان خدا و پیامبرش (ص) ثابت و محقق است، و اهل فرفت آنان هستند كه با من و پیروان من مخالفت می كنند هر چند عده آنها بسیار باشد، و اهل سنت كسانی می باشند كه به آنچه خدا و پیامبرش (ص) مقرر داشته اند، تمسك جسته اند نه كسانی كه به رای و هوای نفس خود عمل می كنند هر چند شماره آنان زیاد باشد، گروه نخست گذشته و رفته است و گروههایی

به جای مانده است كه بر خداست آنها را درهم شكند، و از روی زمین ریشه كن سازد، و توفیق از خداست.


صفحه 21، 23.